درباره ی ندا

ساخت وبلاگ
خیلی وقته که این قضیه تو ذهنم مونده و فکر کنم وقتشه که بنویسمش تا بمونه برام

خب شاید بهتر بود تو اینستا دربارش حرف میزدم،احتمالا از قضاوت شدن ترسیدم که خب ویژگی بدیه(ترس از قضاوتو میگم)

چون اصل محتوا مربوط به اون فضاست،ولی خب فرقی ام نمیکنه

چند وقت قبل خیلی اتفاقی داشتم لایو یکی از به اصطلاح شاخ های اینستارو می دیدم ، لایو سیو شده بود

مال یه دختری که همیشه خیلی رفتارهای عجیب غریب و متناقض و دور از عرفی از خودش نشون داده و یه جورایی همه به چشم یه هرزه ی دیوونه ی روانی که اصلا معلوم نیست فازش چیه می شناسنش

از اونجایی که من همه ی دیوونه های اینستارو بلاک ریپورت می کنم که نبینمشون تو اکسپلورم ، رفته بودم تو پیجش برای همین کار

که دیدم لایو سیو کرده و همینطوری الکی باخودم گفتم بزار ببینم چیه

داشت درباره ی یه آقایی صحبت می کرد و از چند و چون رابطه ی تموم شدش با اون آدم تعریف می کرد و از نامردیایی که اون در حقش کرده و سادگی خودش حرف می زد،می گفت و بد و بیراه نثارش می کرد و می خندید،در کل فضا خیلی جنبه ی فان و طنزی داشت

تا رسید به یه جمله ای که خیلی برای من عجیب بود!

گفت من هرچی که اون می گفت و می خواست قبول می کردم ، چون من خیلی دوستش داشتم،خیلی خیلییییییی دوستش داشتم، یعنی این طوری بود که من با تک تک سلول های بدنم عاشقش بودم

و بعد بغض کرد و سعی کرد جلوی گریه شو بگیره و نتونست و با تمام توان زد زیر گریه و جلوی هزاران نفر که شاید فقط خنده و دیوونه بازیاشو دیده بودن، واقعا و از ته دل اشک ریخت ، شو و برنامه ریزی شده هم نبود، اینو دیگه تشخیص میدادم

دیدن این صحنه 2تا نکته ی عجیب و به من یادآوری کرد

اول اینکه من همیشه به این قضیه فکر می کنم که آیا آدم ها درک مشترکی از مقوله ی عشق دارن؟یعنی همه ی عاشق های دنیا احساساتی شبیه به هم رو تجربه می کنن؟ در این که عشق اشکال و مدل های متفاوتی داره که شکی نیست،ولی خب اون حس درونی آدم انگار با نقطه ی شروع و فطرت انسان پیوند خورده پس آیا میتونه مشترک باشه؟

راستش این جمله ی با تک تک سلول های بدنم عاشقش بودم منو به این فرضیه ی عاشق ها شبیه هم فکر می کنن بیشتر امیدوار کرد، چون منم دقیقا با همین جمله احساس خودمو توصیف می کنم! خب قبول کنین که خیلی جالبه فهمیدن اینکه یه نفر دیگه هم دقیقا همون حسی رو تجربه کرده که تو تجربه کردی!

نکته ی دوم، این بود که گاهی بعضی آدما با رفتاراشون طوری تو ذهن بقیه میشینن که انگار نه انگار که اینا هم انسانن،ایناهم درکی از احساسات و علاقه مندی و عشق دارن،گاهی خودشون این طور میخوان، شاید چون فکر می کنن خنثی بودن،وابسته نبودن یا در بند هیچ تعلق خاطری نبودن نوعی فضیلته 

البته یه چیز دیگه هم هست ، شاید ما توقع از عشق شنیدن رو از بعضی آدما نداریم،از آدم های خیلی سرخوش،از آدم های خیلی خل و چل طور :/ از آدمایی که یه سره چرت و پرت میگن و تو این مهمونی و اون مهمونی ولوعن :/ 

انگار عشق تو ذهنمون منحصر به آدمای لااقل یکم فرهیخته با افکار روشن فکرانست،آدمای یکم غمگین تر یا گرفته تر ، آدم های عاقل تر!

اما این طور که پیداست عشق از هیچ کس بعید نیست!هر آدمی با هر دز دیوونگی ای میتونه حتی به لایه های خیلی عمیق عشق دست پیدا کنه و درگیر بشه ، چه بسا اصلا از فرط عاشقی کارش بکشه به دیوونگی و خل بازی!

هوم؟ اینم یه فرضیه ست دیگه!

چقدر طولانی شد :-)) خب باید می نوشتم که یادم نره دیگه!

بعد راستی بلاک ریپورتشم نکردم آخه از آدمای عاشق خوشم میاد حالا هرچقدرم که فازشون با خودم متفاوت و مغایر باشه،به نظرم این اشتراک عاشق بودن قوی تره 


برچسب‌ها: عشق

صدا...
ما را در سایت صدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kashboodam بازدید : 191 تاريخ : جمعه 29 تير 1397 ساعت: 2:54