به قول دوست شاعر تو دیر کردی و من از زندگی جاماندم
حالم عجیب است مثل همیشه و مثل هیچ وقت، یک نفر می گفت دلتنگی خاصیتش شده،دلتنگی برای تو،شاید خاصیت همه ی ماست
نوشته های بسیار دورت را دلم می خواهد هزار باربخوانم،نوشته هایت که نه
راستش دلم می خواهد تا آخر جهان وقت آزاد داشته باشم و بروم توی آن وبلاگ لعنتی ات،همان جایی که بیشتر شبیه تو بود و تک تک کلمات و لینک هارا زیر و رو کنم به دنبال ردی از گذشته ات
وقت ندارم شب هاقبل از خواب با تو حرف بزنم، و این وحشتناک ترین اتفاق ممکن است
مدام به زن هایی فکر می کنم،که عاشقند اما حقشان را از مردها می گیرند،می فهمی چه می گویم؟ به زنی فکر می کنم که دلش نمی خواهد به نام خانوادگی شوهرش خوانده شود و من بسیار دوستش دارم. فکر می کنم که من چقدر نام خانوادگی ام را دوست دارم، اما اینکه مرا به نام و نشان توبخوانند ، کمی عجیب و غریب شیرین است.
رفیق باش عزیزم
بعدا برایت بیشتر می نویسم...
برچسب : نویسنده : kashboodam بازدید : 181